جدول جو
جدول جو

معنی تجزیه کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تجزیه کردن
جزء جزء کردن، تفکیک کردن، جدا کردن، متنزع ساختن، آنالیز کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از توجیه کردن
تصویر توجیه کردن
انگیزه نمودن ویچاردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجدید کردن
تصویر تجدید کردن
نو کردن، تازه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلیه کردن
تصویر تخلیه کردن
خالی کردن وا گذاشتن: (خانه را تخلیه کرد)، خالی و ترک کردن قوای نظامی ناحیه یا شهری را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشبیه کردن
تصویر تشبیه کردن
همانند کردن چیزی را بچیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسویه کردن
تصویر تسویه کردن
برابر کردن مساوی ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
پالودن پالاییدن پاک کردن پالودن بی آلایش کردن، بپایان رسانیدن امری را، رفع اختلاف کردن، یا تصفیه کردن حساب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغذیه کردن
تصویر تغذیه کردن
خوراک دادن غذا دادن، خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمسیه کردن
تصویر تمسیه کردن
نام نهادن نامیدن
فرهنگ لغت هوشیار
بیدار کردن بیداراندن آگاهاندن، ادب کردن، گوشمالی توجیدن بیدار کردنهوشیار ساختن، آگاه کردن، گوشمال دادن مجازات کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پند دادن، سفارشاندن سفارش کسی را کردن، سفارشیدن (وصیت کردن) سفارش کسی را بدیگری کردن، اندرز دادن وصیت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تادیه کردن
تصویر تادیه کردن
پرداختن وا پس دادن پرداختن گزاردن
فرهنگ لغت هوشیار
بسیجیدن باغ خرمک را جامه افکندند و نزل ساختند و استقبال را بسیجیدند، آمادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجربه کردن
تصویر تجربه کردن
آزمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجربه کردن
تصویر تجربه کردن
از سر گذراندن، آزمودن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توزیع کردن
تصویر توزیع کردن
Dispense, Distribute
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
Admonish
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از توجیه کردن
تصویر توجیه کردن
Justify
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تهویه کردن
تصویر تهویه کردن
Ventilate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تنبیه کردن
تصویر تنبیه کردن
Castigate, Chasten
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
Arm, Equip
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تصفیه کردن
تصویر تصفیه کردن
Refine
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تجدید کردن
تصویر تجدید کردن
Renew
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تجربه کردن
تصویر تجربه کردن
Experience
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تغذیه کردن
تصویر تغذیه کردن
Feed
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تخلیه کردن
تصویر تخلیه کردن
Discharge, Evacuate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تجهیز کردن
تصویر تجهیز کردن
вооружать , оснащать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تجربه کردن
تصویر تجربه کردن
испытывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تجدید کردن
تصویر تجدید کردن
обновлять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تخلیه کردن
تصویر تخلیه کردن
разряжать , эвакуировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تصفیه کردن
تصویر تصفیه کردن
очищать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تنبیه کردن
تصویر تنبیه کردن
наказывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تهویه کردن
تصویر تهویه کردن
проветривать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توصیه کردن
تصویر توصیه کردن
предостерегать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توزیع کردن
تصویر توزیع کردن
раздавать , распределять
دیکشنری فارسی به روسی